داستان هایی از شبلی رحمة الله علیه (یک عارف)
می گویند پاره ای از آتش در دست گرفته بود و می دوید .ازو سوال کردند که این اتش برای چیست؟ پاسخ داد که میروم تا کعبه را آتش زنم تا مردم از خانه به خدای پناه برند
همچنین:
چوبی به دست گرفته بود که بر هر دو سر ان اتش زده بود و میگفت میخواهم با یک سر آن دوزخ را اتش زنم وبا سر دیگرش بهشت را تا مردم تنها به خدا بپردازند نه به بهشت و دوزخ
+ نوشته شده در جمعه هجدهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 22:43 توسط آرمان
|
سلام دوست گرامی این وبلاگ هدفش ارائه ی مطالبی کوتاه ومفید به بازدید کنندگان است مفتخرم که ازطریق این وبلاگ دوستانی چون شما پیدا میکنم اگه نظر هم گذاشتید ممنون میشم هرچی خواستید بنویسید فقط حوصله ی بحث نداشته بیدم