بیو گرافی ابو بکر صدّیق رضی الله عنه

                                                                          

وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(التوبة/100)
پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار، و کساني که به نيکي از آنها پيروي کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نيز) از او خشنود شدند؛ و باغهايي از بهشت براي آنان فراهم ساخته، که نهرها از زير درختانش جاري است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و اين است پيروزي بزرگ!

نام :عبدالکعبه(که پیامبربعداز مشرف شدن ایشان به اسلام نام وی را عبدالله نهادند)

نام پدر:عثمان(کنیه پدرش ابو قحافه بوده)

نام مادر:سَلمی دختر صخر بن عَمرو(کنیه وی أم الخیر می باشد)

نسب و جدش:عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرّه بن کعب بن لوی قرشی تیمی.

کنیه ولقب او:کنیه او ابوبکر می باشد، والقب او هم عبارتند از:عتیق،صدیق،صاحب(یار و رفیق)،اتقی(پرهیزگار)،اوّاه،(نرم دل) که همگی آنه به عظمت شأن وی دلالت دارند

قبیله :تیم

نسبش با پیامبر: نسبش در مرّه به پیامبر صلّّ الله علیه وآله وسلم می رسد مرّه جد ششم پیامبر وجد پنجم ابوبکر می باشد

تاریخ تولد:دراین مورد چند روایت موجود است  1_سه سال بعد از عام الفیل  2_دو سال ونیم پس از عام الفیل

محل تولد:مکه مکرمه

سن:63

تاریخ وفات: 17 جمادی الأول سال سیزدهم هجری در میان مغرب وعشاء

محل وفات:مدینه منوره، ودر حجره حضرت عایشه(رضی الله عنها)ودر پائین پای رسول الله دفن شدند

از ویژگی های ابوبکر:

اولین مرد آزاده ای بود که مسلمان شدند ودر میان مردم حتی قبل از اسلام هم احترام فراوانی به دلیل نسب وطایفه اش داشتند، در دوران جاهلیت هم هیچ گاه لب به شراب نزده وبت ها را سجده نکردند، دارای علم انساب نیز بود یعنی نسب شناسی که در میان اعراب این علم جایگاه ویژه ای بود،وی اولین کسی بود که از پیامبر صلّّ الله علیه وآله وسلم درخواست کرد تا تا اسلام آشکار گردد.در سفر هجرت به مدینه ایشان یار وهمراه رسول الله بودند. وی در تمامی جنگ های پیامبر شرکت داشتند. امیر حجاج در سفر حج در سال نهم هجری بود ودر هنگام مریض شدن پیامبر امامت نماز رابه دستور شخص رسول الله بر عهده داشتند وپیامبر هم پشت سر او نماز خواندند،ایشان یکی از کاتبان وحی نیز بودند

از جمله کسانی که در ابتدای اسلام توسط وی ایمان آوردند:عثمان بن عفان،طلحه ،زبیر،سعدبن أبی وقاص،سعید بن زید،فاطمه بنت خطاب،ابوعبیده جراح،عبدالرحمن بن عوف،ابوسلمه بن عبدالأسد،ارقم بن آبی أرقم،

تعدادزنانی که در طول حیات خویش با آنها ازدواج نمودند:4 زن

نام زنان ایشان:قتیله دختر عبدالعزی،ام رومان دختر عامر بن عویمر،اسماء دختر عمیس،حبیبه دختر خارجه

تعداد فرزندان:6 فرزند داشتند 3 پسر و3 دختر

نام فرزندان پسر:عبدالرحمن،عبدالله،محمد

نام فرزندان دختر:اسماء ام المومنین عایشه،ام کلثوم

تاریخ شروع خلافت:بعد از وفات پیامبر در سال دهم هجری

تاریخ پایان خلافت:سال سیزدهم هجری

مدت خلافت:2 سال و3 ماه و 9 روز

کارهای مهم در زمان خلافت:

1_جمع آوری قرآن کریم 2_آماده کردن و تجهیز سپاه اسامه وشکست دادن سپاه روم(بیزانس) 3_جنگ با قبایل مشرک ومرتد 4_ لشکر کشی به عراق 5_فتح شام (سوریه کنونی) 6_مبارزه با منکرین زکات 7_اعزام سپاهی برای سرکوبی مسیلمه کذاب که ادعای پیامبری کرده بود 8_ فتح عراق

فتوحات:شام (سوریه)،عـــــراق،شهر حفیـــر،شهر انبار،عین التمر(ناحیه ای در عراق) دومة الجندل(شهری در شمال غربی نجد)، قسمتی از فلسطین،

سخنانی از پیامبر در مورد  حضرت ابو بکر:

چرا به ابوبکر لقب صدیق دادند:

یکی از دلایلی که به ابوبکر لقب صدیق رضی الله عنه داده شد این است که او همواره رسول اکرم صلّّ الله علیه وآله وسلم را تصدیق می کرد در‌ اين‌باره ام‌المؤمنين عايشه رضي الله عنها مي‌گويد: زماني كه رسول‌خداص، به مسجد الاقصي برده شد، با مردم از اسراء و معراجش سخن گفت؛(اين گفته، آن‌چنان عجيب بود كه) عده ای از کسانی كه قبلاً به او ايمان آورده‌ بودند، مرتد شدند و از دين برگشتند.گروهی به نزد ابوبکر رفتند وگفتند: «آيا مي‌داني كه دوست و يارت (يعني پيامبر) چه گفته و او را چه شده‌است؟ او گمان می کند كه او را به يك شب، به مسجد الاقصي برده‌‌اند!» ابوبکر فرمود:

«اگر رسول‌خداصلّّ الله علیه وآله وسلم چنين فرموده‌اند، بي‌گمان راست گفته‌اند.» آنها به ابوبکر گفتند: آری،«تو واقعاً او را تصديق مي‌كني كه به يك شب به بيت المقدس رفته وپیش از سپیده دم باز‌گشته‌است؟!» ابوبکر فرمود: «بله؛ من، او را در آن‌چه بعيدتر و عجيب‌تر است، تصديق مي‌كنم؛ من اورا به اینکه به صبحي يا شامي خبر از آسمان مي‌آورد تصديق كرده‌ام.» به همین خاطر ابوبکر ملقب به صدیق شد{1}

در ابتدای امر ابوبکر بلافاصله دعوت پیامبر را برای مسلمان شدن پذیرفت:

هنگامی که رسول اکرم صلّّ الله علیه وآله وسلم دعوتشان را به ابوبکر رضی الله عنه عرضه کردند ابوبکر نیز بدون درنگ و دودلي، قدم پيش نهاد و مسلمان شد و با رسول‌خدا صلّّ الله علیه وآله وسلم ، پيمان ياري بست و به پيمانش عمل كرد. به همين خاطر، رسول‌اكرم، درباره‌ي ابوبكر، فرموده‌اند: (إنَّ اللَّهَ بعَثَني إليكمْ فقلتُمْ كذبتَ و قال أبوبكر: صدق و واساني بنفسِهِ و مالِهِ، فهل أنتم تاركوا لي صاحبي؟) يعني: «خداوند، مرا به‌سوي شما برانگيخت؛ شما (تكذيبم كرديد و) گفتيد: دروغ مي‌گويي؛ اما ابوبكر (تصديق نمود و) گفت: راست مي‌گويد؛ او، مرا با جان و مالش ياري نمود.» و دوبار فرمودند: «پس آيا شما، يار و رفيق دل‌سوزم را (محض خاطر من) برايم مي‌گذاريد؟»[1]

شجاعت ابوبکر از زبان علی بن ابیطالب رضی الله عنه:

یک بار علی بن ابیطالب رضی الله عنه  در حال سخنرانی پرسید: : «اي مردم! چه كسي شجاع‌تر و دليرتر است؟» مردم گفتند: «شما، اي امير مؤمنان!» فرمود: «من، با هر كس كه جنگيده‌ام، شكستش داده‌ام؛ اما شجاع‌ترين مردم، ابوبكراست . ما براي رسول‌خداص سايه‌باني درست كرديم وگفتیم: چه كسي حاضر است با رسول‌خدا بماند تا مشركي، به آن حضرت حمله نكند؟ به خدا قسم تنها ابوبکر رضی الله عنه برای این کار پیشقدم نهاده شمشيرش را از نيام بيرون كشيد و بالاي سر پيامبر ايستاد و هر مشركي را كه به پيامبر نزديك مي‌شد، دور مي‌كرد؛ پس شجاع ترین مردم است ابوبکر

ازجمله برده هایی که ابوبکر آزاد کـــــــــرد:

بلال حبشی، عامر بن فهيره كه در جنگ‌هاي بدر و احد نيز حضور يافت و در بئرمعونه به شهادت رسيد.  زنيره كه هنگام آزاديش نابينا شد و كفار مكه گفتند: او، به گرفت و عذاب لات و عزي، گرفتار شده كه بينايي‌اش را از دست داده است. زنيره رضي الله عنها گفت: «به خدا سوگند، آنان دروغ مي‌گويند؛ چراكه لات و عزي نه مي‌توانند به كسي ضرري برسانند و نه نفعي.» خداي متعال، بينايي زنيره رضي الله عنها را دوباره به او بازگردانيد

نهديه و دخترش كه كنيزان زني از بني‌عبدالدار بودند؛ آن زن، نهديه و دخترش را به آرد كردن

گندم وگرداندن آسیاب دستی واداشته بود و مي‌گفت: «به خدا كه هرگز شما را آزاد نمي‌كنم.»

ابوبکر صدیق رضی الله عنه با شنیدن قسم آن زن فرمود: «تو، آخرش سوگندت را مي‌شكني.» زن گفت: «اگر راست مي‌گويي، خودت اين كار را بكن و اين دو را آزاد نما، ابوبکر رضی الله عنه بلافاصله پذیرفت وفرمود: «هر دو را به چند مي‌فروشي؟» آن زن، قيمتي تعيين كرد. ابوبكرصديق: فرمود: «آن دو را گرفتم و آن‌ها، پس از اين آزاد هستند.» و سپس رو به نهديه و دخترش كرد و گفت: «آرد و گندم اين زن را به خودش بدهید نهديه و دخترش پرسيدند: «آيا پس از اتمام كار، چنين كنيم؟» ابوبکر فرمود: «هر طور كه مي‌خواهيد.»[2]

ونیز چندین برده دیگر

ازجمله آیاتی که در مورد ابوبکر نازل شد:

همانطوری که میدانیم ابوبکر رضی الله عنه فردی  بود که جدا از منزلت اجتماعی به تجارت هم مشغول بود و فردی ثروتمند،لذا پس از مسلمان شدن با مال وجان خود به اسلام خدمت ها کرد از آزادکردن برده ها گرفته تا دستگیری از ضعیفان وبذل وبخشش فراوانش در راه اسلام ودر همین راستا بود که این آیات در شأن وی نازل شد

فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى(الليل/5)

اما آن کس که (در راه خدا) انفاق کند و پرهيزگاري پيش گيرد،

  وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى(الليل/6)

و جزاي نيک (الهي) را تصديق کند،

  فَسَنُيسِّرُهُ لِلْيسْرَى(الليل/7)

ما او را در مسير آساني قرار مي‌دهيم

تا آیه 21!

ابوبکر رضی الله عنه خواهان مغفرت وآمرزش الهی بود:

ابوبكرخرجي مسطح بن اثاثه را مي‌داد؛ اما وقتي مسطح ناخواسته و همانند برخي از مؤمنان ديگر در فتنه‌ي افك و تهمت شاخ‌داري كه در اثر دسيسه‌ي منافقان، بر ام‌المؤمنين عايشه‌ي صديقه رضي الله عنها بسته شد، سخنان ناشايستي بر زبان آورد و به آن ماجرا دامن زد، ابوبكرt را بر آن داشت تا سوگند ياد كند كه ديگر به او خرجي ندهد؛ خداوند متعال، اين آيه را فرو فرستاد:

 

 وَلَا يأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ أَنْ يؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيعْفُوا وَلْيصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ(النور/22)

 

آنها که از ميان شما داراي برتري (مالي) و وسعت زندگي هستند نبايد سوگند ياد کنند که از انفاق نسبت به نزديکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دريغ نمايند؛ آنها بايد عفو کنند و چشم بپوشند؛ آيا دوست نمي‌داريد خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است!

 

ابوبكرt پس از نزول اين آيه فرمود: «به خدا سوگند كه من دوست دارم خدا مرا بيامرزد.» و دوباره بذل و بخشش بر مسطح را شروع كرد و سوگند ياد نمود كه هرگز خرجيش را قطع نكند.[3]

سخنی از پیامبر در مورد ابوبکر رضی الله عنه:

رسول اكرم صلّّ الله علیه وآله وسلم فرمودند:

(إنَّ أمنَّ النّاسِ عليَّ في صُحبتِهِ و مالِهِ أبوبكرٍ و لو كنتُ متَّخِذًا خليلاً غيرَ رَبّي لاتَّخَذْتُ أبابكر خليلاً و لكنّ أخوة الإسلامِ و مودته، لايبقينّ في المسجدِ بابٌ إلاّ سُدَّ إلاّ باب أبي‌بكرٍ)[4]

یعنی: «آن‌كه بيش از همه‌ي مردم مرا با جان و مالش همراهي نمود،ابوبکر رضی الله عنه است و اگر مي‌خواستم كسي غير از خدايم را به دوستي برگزينم ابوبکر رضی الله عنه را به دوستی بر می گزیدم ، ولي دوستي و برادري اسلامي است. همه‌ي درهايي را كه به مسجد باز مي‌شود، ببنديد مگر درِ خانه‌ي ابوبكررا کافی است

 

نقش برجسته ابوبکر رضی الله عنه در تسکین مسلمانان به هنگام وفات نبی اکرم:

با مرگ رسول‌خدا صلّّ الله علیه وآله وسلم وضعيتي آشفته و پريشان به وجود آمد؛ كمر مسلمانان شكست و بزرگ‌ترين مصيبت بر آنان وارد شد؛ قاضي ابوبكر بن العربي مي‌گويد:علی رضی الله عنه در خانه خانه‌ي فاطمه رضي الله عنها سر به زانوي غم نهاد؛؛ زبان عثمان رضی الله عنه به خاطر اين مصيبت بند آمد وعمر چنان به هم ریخته بود كه اين كلمات بر زبانش جاري شد كه: (رسول‌خداص نمرده است؛ بلكه چون موسي رفته و قطعاً باز مي‌گردد و دست و پاي كساني را كه مي‌گويند ايشان وفات كرده‌اند، مي‌بُرد.)» [5] .)»[6] زماني كه خبر وفات رسول‌خدا صلّّ الله علیه وآله وسلم به ابوبكر رسید ، بلافاصله خودش را از سنح به مدينه رساند، به مسجد رفت و بي‌آن‌كه با كسي سخن بگويد، وارد حجره‌ي عايشه رضي الله عنها شد و به سراغ رسول‌خدا رفت و ديد كه بُردي يمني (پاچه‌اي كتاني) به روي آن حضرت كشيده‌اند؛ پارچه را از صورت رسول‌خدا كنار زد، ايشان را بوسيد و گريست ورو به جسد مبارک فرمود: : «پدر و مادرم، فدايت؛ به خدا سوگند كه خداوند، تو را دو بار نمي‌ميراند؛ موتي كه برايت مقدر بود، فرا رسيد.»

همچنان گفت: «اي عمر! بنشين.» اما عمر ايستاده بود و مي‌گفت كه رسول‌خدا نمرده اند ابوبکر به مسجد رفت برخاست و پس از حمد و ثناي خداوند، چنين فرمود: : «كسي كه محمد را عبادت مي‌كرده، بداند كه محمدص وفات كرده و هر كس، خداي متعال را مي‌پرستيده، بداند كه خداوند، زنده است و هرگز نمي‌ميرد.» سپس این آیه را تلاوت کردند:

 وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ ينْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيهِ فَلَنْ يضُرَّ اللَّهَ شَيئًا وَسَيجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ(آل عمران/144)

محمد (ص) فقط فرستاده خداست؛ و پيش از او، فرستادگان ديگري نيز بودند؛ آيا اگر او بميرد و يا کشته شود، شما به عقب برمي‌گرديد؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهليت و کفر بازگشت خواهيد نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضرري نمي‌زند؛ و خداوند بزودي شاکران (و استقامت‌کنندگان) را پاداش خواهد داد (آل عمران 144).

پس از سخنرانی ابوبکر رضی الله عنه مردم باورشان شد كه واقعاً رسول‌خداص وفات كرده‌اند و پس از آن زار گريستند.[9]

عمر می گوید:پس از سخنرانی ابوبکر ، فهميدم كه رسول‌خدا صلّّ الله علیه وآله وسلم واقعاً وفات كرده‌اند؛ ديگر پاهايم تاب مرا نیاورد وبه زمين افتادم.»[10]

قرطبی می گوید: این آیه وموضعی که ابوبکررضی الله عنه در این هنگام مصیبت اتخاذ می کند نشان از شجاعت ودلیر مردی او در بحرانی ترین مشکل است... چرا که به استناد آيات قرآن، در جملاتي كوتاه مردم را از گيجي و سرگشتگي بيرون آورد و به زيبايي، فهم و شناخت درستي از آن حضرت به مردم ارائه داد و برايشان تشريح نمود كه تنها خداي يگانه و هميشه‌زنده، سزاوار عبادت است وبه مردم فهمانيد كه اسلام پس از وفات محمد مصطفي نيز هم‌چنان پابرجا و ماندگار است

چند سخن از ابوبکر:

کسی که بدون توشه وارد قبر می شود مانند کسی است که بدون کشتی بر دریا سوار شود

پنج نوع روشنایی ،داروی پنج نوع تاریکی است.محبت دنیا تاریکی است. تقوا وپرهیز گاری روشنایی است. گناه ظلمت وتاریکی است.توبه وندامت چراغ وروشنایی است.قبر تاریک است،چراغ آن (لا اله الا الله ومحمد رسول الله است).پل صراط تاریک است،یقین چراغ آن است.آخرت تاریک است،عمل صالح ونیکوکاری چراغ آن است.

 

نخستین قدوه دار الخــــــلافه                 جهان صدق وپور بو قحـــافه

اساس دین حق،بنیاد تحقیـق                 نیابت دار شاه شرع،صدیق

سپهر صدق را خورشید انــور                 چراغ اولیا صدّیق ابوبــــــکر

شریعت را نخستین قره العین                رفیق مصطفی وثانی إثنَین

شراب شرع چون جوشی بجوشد                 به آمَنّـــا وصدََّقنـــا بنوشـــد

نخستین جام حکمت نوش او کرد                 زدست مصطفی سر جوش او خورَد

نبی رادر امامت پیش رفتــــه                توانــگر آمده،درویـــــش رفته

چو حق در گوش او ندا کرده                 هرانچش بود با دختر فدا کرد

چو در باخت آنچِ بودش زرّ وسیمی               بساخت از مال دنیا با گلیمی

زهی بینندگیّ و پاکبــــــــازی               لیکن نیست صدّیقـــی ببازی

مخالف گو بیابرخوان وبشناس              ستدعون الی قوم أولی باس

ز اوّل روز تاروز قیــــــــــــــامت              نبی در حق او کرده کرامـــــت

در اوّل هم دم او در هر انـــدوه             چه در شهر وچه در غار وچه در کوه

در اوسط نایب خاص نخستین              پیمبـــــــر را نیابت کرده در دین

در آخر در برِ خفتـــه در خـــاک             زهی پیرو مرید و چست وچالاک

اسرار نامه: شیخ فرید الدین عطار نیشابوری





[1] بخاري كتاب فضائل اصحاب‌النبي شماره‌ي3661

[2] مرجع سابق.

[3] بخاري شماره‌ي4750

[4] بخاري، كتاب فضائل الصحابة، شماره‌ي3654

[5] العواصم من القواصم، ص38

[6] العواصم من القواصم، ص38

[7] ابن‌عربي، نام دوشخص نام‌دار در دو قطب مخالف است: يكي از آن‌ها، همين قاضي ابوبكر محمد بن عبدالله، معروف به ابن‌العربي (با الف و لام) مي‌باشد كه در سال 543هـ وفات نمود؛ وي، محدث و فقيهي نام‌دار است كه شرحي بر سنن ترمذي به نام (عارضۀ الأحوذی فی شرح سنن الترمذی) دارد و (العواصم من القواصم) و هم‌چنين (قانون التأويل في تفسير القرآن)، از آثار اوست. شخص ديگري نيز به ابن‌عربي (بدون الف و لام)، معروف بوده است. وي، محيي‌الدين محمد بن علي معروف به ابن‌عربي صوفي است كه در سال 638هـ وفات كرده است. صوفيان، محيي‌الدين ابن عربي صوفي را با نام شيخ اكبر مي‌شناسند.(مترجم).

[8] العواصم من القواصم، ص38

[9] بخاري، كتاب فضائل الصحابة، شماره‌ي3668

[10] بخاري، كتاب المغازي، شماره‌ي  4454

منبع: بو گرافی بزرگان صدر اسلام نوشته فرزاد صیفی کاران

        کتاب ابوبکر   دکتر صلابی

        شیخین  اثر عبدالرحیم خطیب

گردآوری مقاله توسط وبلاگ :www.yekarman.blogfa.com

برای دانلــــــــــود مقاله کلیک کنید

دانلود مقاله download